جدول جو
جدول جو

معنی به ویژه - جستجوی لغت در جدول جو

به ویژه
ویژه، خاص، خاصه، برگزیده
خصوصاً، مخصوصاً، سیّما، علی الخصوص، بالخصوص، لاسیّما، به خصوص، بیژه
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
فرهنگ فارسی عمید
به ویژه
به خصوص، بالاخص، مخصوصا، خصوصا
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
فرهنگ واژه فارسی سره
به ویژه
بخصوص، خصوصاً، علی الخصوص، مخصوصاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
به ویژه
بخاصّةٍ
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به عربی
به ویژه
Particularly
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به ویژه
particulièrement
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به ویژه
particolarmente
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به ویژه
خاص طور پر
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به اردو
به ویژه
особенно
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به روسی
به ویژه
insbesondere
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به آلمانی
به ویژه
особливо
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به ویژه
szczególnie
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به لهستانی
به ویژه
特别地
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به چینی
به ویژه
hasa
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
به ویژه
বিশেষভাবে
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به بنگالی
به ویژه
particularmente
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به ویژه
özellikle
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
به ویژه
특히
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به کره ای
به ویژه
特に
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
به ویژه
particularmente
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به ویژه
विशेष रूप से
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به هندی
به ویژه
terutama
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
به ویژه
โดยเฉพาะ
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به تایلندی
به ویژه
bijzonder
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به هلندی
به ویژه
במיוחד
تصویری از به ویژه
تصویر به ویژه
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی وینه
تصویر بی وینه
(دخترانه)
بی نظیر (نگارش کردی: ب ونه)
فرهنگ نامهای ایرانی
(بِ ژَ / ژِ)
خصوصاً. مخصوصاً. علی الخصوص. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
به هر کار مشتاب ای نیک بخت
بویژه بخون زآن که کاری است سخت.
فردوسی.
بترسم ز آشوب بدگوهران
بویژه ز دیوان مازندران.
فردوسی.
که چونین سخن نیست جز کار زن
بویژه زنی کوبود رای زن.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ زِ)
دهی از دهستان قلعه حاتم است که در شهرستان بروجرد واقع است و دارای 1073 تن سکنه است، جمع واژۀ بنت، یعنی دخترو آن مؤنث ابن نیست بلکه صیغۀ جداگانه است و منسوب بدان بنتی و بنوی درآید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد) :
حاسدم گوید چرا خوانند کمتر شعر من
زان تو خوانند هرکس هم بنات و هم بنین.
منوچهری.
کس نیارد یاد از آل مصطفی
در خراسان از بنین و از بنات.
ناصرخسرو.
دیدی قضای مرگ برون رفتن از جهان
نا دیده چهرۀ تو بنین و بنات تو.
مسعود سعد.
از نفایس ذخایر و زواهر جواهر و بنات و معادن... چیزی یافت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 274). و دایۀ ابر بهاری را فرمود تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. (گلستان).
گر اقتضای زمان دور باز سر گیرند
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بویژه
تصویر بویژه
مخصوصاً، خصوصاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به وسیله
تصویر به وسیله
دستاویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بن واژه
تصویر بن واژه
مصدر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به وسیله
تصویر به وسیله
بدست
فرهنگ واژه فارسی سره